قبل از حلول .......... بعد از دخول !
-----------------------------------------
ای که در روز و روزگاری پیش
هالۀ نور بود بر سرِ تو !
بی تنازل به هیکلت امروز
ریده سر تا به پای رهبرِ تو!
.
شاد و شنگول ازین ولا-ورزی
خوش بگشتی به باغ روزی چند
بله ! این بود آخر الأمرِ
نوکری ولی و سرورِ تو!
یاد داری که روزگاری چند
بر لبت همچو انتران لبخند
می زدی و گزاف می خوردی
شکّر و گه ز دست سرورِ تو !
.
لیک چرخ دگر بزد دوران
چوب کردند مر تو را به میان
متحوّل شدی و می بینم
تختۀ مستراح بر سرِ تو !
.
تا نشینند بر سرت علما
و به کارت اصول فقه کنند!
بول و غائط به خطبه خطبۀ خویش
عرضه دارند خیرکِ سرِ تو !
.
پاچه خواری شان بسی کردی
پاچه در پاچه ها فقیهان را
چاپلوسی و پایـبوسیِ دیــو
نردبان تو بود و یاورِ تو
.
پوزمالی که بیضۀ اسلام
بر دهانت زدی و دندان ریخت
همه از "مهر و مهرورزی بود"
همه لطفِ ولی و سر-خرِ توِ
.
برده لولو دگر همان ممه را !
که چنان قیل و قال می کردی
ولی انگشت در دهانت کرد
در ولایت چو مهر مادرِ تو
.
روزگاری شدی ملیجکِ بیت
نزد "آغا" و اینزمان امّا
جِـــر بدادی به دست افلیجش
خشتک تو و شورتِ پر پرِ تو !
.
"بز و بزغاله و خس و خاشاک"
چون بخواندی تمام ملت را
خوشنشینِ طویله ای امروز
جفتِ دیگر خرانِ هـمخـرِ تو
.
گفته بودی ز رستم و آرش
خفتی امّا به زیر آن ضحّاک
مارگیرانِ قوم دور و برت
پر کابین و دار و دفترِ تو
.
اینهم از جنّ و رمل و رمّالی
تخم شیخان بدستِ-خود-مالی
رحم بر درب همدگر نکنند!
چه رسد تا به رحم بر درِ تو !
.
شهوت سلطنت چو سر بکشد
آتش اندر نهاد خویش زند
دین و ایمان و کفر نشناسد
همه سوزد به خشک یا ترِ تو !
.
تا که خر در جهان فراوانست
سلطنت بر خران چه آسانست
چون تویی جان دهی به حمّالی
زین خریّت و زینِ محشرِ تو!
.
چاه در فهم امتی کندند
وهم در قعر آن فرو کردند
از تقدس امامکی درآن
عجّ و مجّ و فرجّ و لاترِ تو !
.
بینمت زانتظار حضرت عج
همه اندام گشته معوج و کج
تا برون بپرد ز جاه فرج
بر سرو کول تو و محورِ تو
.
چون که شمشیر از نیام کِشد
خود جهانی به سیل خون بکِشد
تا به زانو" عدالتش" بِکٌشد!
در رکابش خران لشکرِ تو
.
باش تا دولتش ظهور کند
در همه جای تو حلول کند
وسط هاله ات دخول کند
تـِـر زند بر سپند و مجمرِ تو! *
سیاوش . م
.....................................................
ولا- ورزی:
منظور ولایت-ورزی است.
.....................................................
عجّ و مجّ و فرجّ و لاترِ تو
>> اشاره ای به وردِ > عجی مجی لاترجی!
.....................................................
تِر زند بر سپند و* مجمرِ تو:
اشاره به دوبیتی کذایی که مموتی در جنشواره شعر فجر امسال برای حضرت "عج" ...
"سروده" بود :
"ما از تبار رستم و فرهاد و آرشیم
وندر شرار فتنه آخر سیاوشیم
.
در انتظار روی تو مهر آخرین
بر مجمر سپیده سپندی بر آتشیم!"
-----------------------------------------
(کارتون از نیک آهنگ کوثر / وبسایت خودنویس)